سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى با دمى که برآرد گامى به سوى مرگ بردارد . [نهج البلاغه]

1
نه ستاره ای دورِ ماه مانده
نه سرودی
بر لب ِ باران
شب ، کجا ... ؟
به کدام بستر بی رویا
غلتیده است ؟!
2
آسمان آبستن گریه
زمین خسته ی همه ی خواب هایی
که خواهند امد ،
کسی انگار
لذت زمزمه را
از دهان بادها ربوده است !
3
آسمان می خواهد بخندد
من دلتنگم
بهار هم باور باران خورده ای ست
که می آید
قد نکشیده می رود ...
4
کلمه ابی بود سفید شد
کلمه ابر بود باران شد
بارید
تو به اسمان نگاه کردی
چشم های من خیس شد
کلمه نام تو بود
در اغاز
که من نبودم !

شعر های جدیدم که در فصلنامه نگاه نو شماره بهار 1388 چاپ شده است .


کلمات کلیدی: شعر کوتاه

نوشته شده توسط ناصر نصیری 88/5/29:: 7:16 عصر     |     () نظر

درباره

ناصر نصیری
سایه ای کنار همه ی آنها که به روز هایم روشنایی می دهند
صفحه‌های دیگر
پیوندها